هیشه به این امید واری به تو منویسم که شاید بفهمی .......................................اما نه!
هيشه كوشش كردم تا براي تو بنويسم اما نشد شايد مشكل داشتم .....نه ممكن داشته بودم اما باز هم نويشتم
من براي تو مي نويسم . . . . . رساتر از هميشه
و تو كلمات مرا مي خواني. . . . . روشن تر از هر روز
گفتي از عشق سخن نگويم
شايد دوست نداري وسعتش را در حصار كلمات محدود كنم
شايد تو هم عشق را با كلام در نيافتي
بگذار بگويم
براي من نيز عشق نه كلام است ، نه صوت و صدا
چيزي است وسيع تر از همه اينها
وسيع است و با نجابت . . . . . مانند دلت
با شكوه است و پر رمز و راز . . . . . همانند چشمانت
عميق است و پر از صداقت . . . . . همانند انديشه هايت
بگذار دريا بداند رقيبي دارد به زلالي قلبت و به ژرفناكي نگاهت
شايد ميداني كه معناي عشق در انتظار است و در فاصله ها !
و من تمام اين فاصله ها را با صبر و انتظار به تماشا نشسته ام !
چه رازيست در اين فاصله . . . . . نمي دانم
كه هر چه ميگذرد مرا شيداتر مي كند . . .
و من . . . . . شيدا مي مانم
باشه، من هم قول ميدهم
از عشق سخن نگويم
تا وسعتش را در حصار كلمات محدود نكنم !!!
نظرات شما عزیزان: